داروگ

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه

گرچه میگوید میگریند روی ساحل نزدیک

سوگواران روی سوگواران

قاصد روران ابری داروگ.کی میرسد باران!

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش

چون دل یاران که در هجران یاران

قاصد روزان ابری.داروگ!کی میرسد باران؟

سلام سلام سلام

امشب شب اولی هست که تصمیم گرفتم وبلاگ بسازم

اگه میخواید بدونید واسه چی همچین تصمیمی گرفتم باید بگم که خودمم نمیدونم

شاید به خاطر حرفای محمد کاظم بود ولی به هرحال الان من اینجام

ممکنه این سوال واستون پیش بیاد که میخوایم اینجا چیکار کنیم راستش خودمم نمیدونم ههه ولی هر چیز خوبی که به ذهنم برسه واستون میزارم

گذاشتن نظر واسه همه آزاده و میخوام یه وبلاگ آزاد داشته باشم و سعی میکنم هیچ نظری رو حذف نکنم

امشب 2 اسفنده و منم فرهادم

واستون آرزوی خوشبختی میکنم

فعلا بای